روزي مردي فرزانه از نزديكي دهكدهاي ميگذشت كه زني بر سر زنان به او نزديك شد و گفت: «فرزندم سخت بيمار است و از دست حكيمان براي درمان او كاري ساخته نيست. فرزندم را نزد تو ميآورم تا برايش دعاي كني تا خداوند شفايش دهد».
مرد فرزانه به ميدان اصلي دهكده رفت و منتظر ماند تا زن، كودك بيمارش را نزد او آورد. در همين حال، عده زيادي از اهالي دهكده دور او حلقه زده بودند و هر يك تقاضايي داشتند. وقتي زن، فرزندش را نزد مرد فرزانه آورد، ناگهان مردي جوان از ميان جمعيت، فرياد برآورد: «آيا واقعاً تصور ميكني كه دعاي تو ميتواند براي اين كودك بدحال كه حكيمان از درمان او باز ماندهاند، شفا به ارمغان بياورد؟»
مرد فرزانه نگاهي عاقل اندر سفيه به مرد انداخت و گفت: «تو از قدرت دعا چه ميداني؟ وقتي چيزي نميداني بهتر است جلوي زبانت را بگيري و حرف نزني!»
مرد جوان كه از شنيدن حرفهاي مرد فرزانه به شدت غمگين شده بود، از فرط عصبانيت از جاي خود بلند شد، در حالي كه چهرهاش سرخ و برافروخته شده بود. مرد فرزانه با ديدن چهره برافروخته او، پيش رفت و به او گفت: «فرزندم، وقتي كلمات ميتوانند چنين قدرتي داشته باشند كه تو را تا اين حد خشمگين كنند، چطور قدرت دعا را دست كم ميگيري؟»
به اين ترتيب، مرد فرزانه با سخنان خود، مرد جوان را آرام كرد و براي كودك بيمار دعا خواند. هرگز قدرت دعا را دست كم نگيريد. دعا ميتواند تغييري شگرف ايجاد كند.
:: برچسبها:
قدرت دعا ,
:: بازدید از این مطلب : 2459
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26